به نام حرمت دوستي...  
آنگاه كه نيلوفرهاي بركه ي وفا پرپر شدند و گل برگ هاي عهد تو خشكيدند..
ياس هاي وحشي لبخند تلخي زدند و تو مرا از ياد بردي..
آنگاه كه ابرها اشكهايشان را نثار آدميان كردند تا بذر محبت جوانه بزند..
زير چتر خود پنهان شدي و مرا از ياد بردي..
ديگر به فلك شكايتي نخواهم كرد..
بر لب همان بركه ي طلايي كه روزي نيلوفرهاي عشق درآن مي روييدند خواهم رفت و خواهم گفت: من هيچ گاه تو را از ياد نميبرم...